"پدرم محبوس است در زندان تعصب و تنفر"

 

سایت کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید)

 

کمیته‌ گزارشگران حقوق بشر: هفت مدیر پیشین جامعه‌ی بهایی در ایران پس از گذراندن حدود ۸۰۰ روز در زندان اوین با حکم ۲۰ سال حبس و انتقال به زندان رجایی‌شهر مواجه شدند. متن زیر نوشته‌ی مامن رضایی، دختر سعید رضایی یکی از این هفت شهروند بهایی است.


محبوسان زندان تعصب و تنفر


گلویم از بغض فشرده و قلبم از تحمل این درد عاجز است. پاهایم در زیر این بار خم شده اند و دست‌هایم خالیست. آن‌ها را به هر سو بلند می‌کنم. در جستجوی ذره‌ای عدالت یا حتی فقط جوابی به سوالم. سوالی نه به درازای روز‌ها و شب‌های تنهایی این
۲ سال که به قدمت ۳۰ سال رنج مداوم مردان و زنان وطنم : به کدامین جرم؟

 

پدرم محبوس است در زندان تعصب و تنفر


او به همراه دوستانش ساعت‌های عمر با ارزششان را همچون بسیاری از ایرانیان بی‌گناه دیگر در میان چهار دیواری زندان و روزمرگی مرگبار آن می‌گذرانند و من در پایان هر روز آرزو می‌کنم ای کاش من می‌توانستم با این بیهودگی در آنجا سر کنم و آنها بیایند و عشق و انرژی خود را به کشورشان ببخشند.

 

دو سال است که در جواب فریادهایمان تهدید بیشتر شنیده‌ایم و گاهی شاید اندکی همدلی. طی این دو سال تنها راهبر ما امید به این بود که روزی این ظلم به انتها آمده و این آتش بغض فرو خواهد نشست. اما امروز خبر می‌آید که ۲۰ سال دیگر نیز این ماجرا ادامه دارد.

 

۲۰ سال؟ تصورش را هم نمی‌توانم بکنم! احساس می‌کنم بار دیگر به دوران کودکی باز گشته‌ام. آن زمان که ۱۰ برایم آخرین عدد بود و ۲۰ مفهومی نداشت. اکنون آرزو می‌کنم ای کاش واقعا این طور بود.

دست‌های خالیم را بر قلب دردناکم می‌گذارم بغضم را فرو می خورم. زانو می‌زنم و آرام می‌گیرم. تسلیمم. نه تسلیم در مقابل این جور و ستم که تا آخرین نفس برای آزادی و سعادت ایران و ایرانیان تلاش خواهم کرد بل‌که در مقابل این فکر که رسالت آن‌ها چنین است و روزی نه چندان دور با سرهای افراشته از آن ظلمت کده قدم بیرون خواهند نهاد.